شده تا حالا؟!
نمیدونم شده تا حالا گیر کنید بین یه عده آدمی که میدونید فکرشون غلطه اما نمیدونید کجاش؟
یا اینکه بهتون بگن فلان آقای رئیس دولت یازدهم با حضرت آقا زاویه داره. اما هرچی نگاه کنید ببینید نه بابا بنده خدا صاف و راست داره راه میره. پس کجاش زاویه داره؟
یا اینکه وقتی میگن فلان آقا به رهبری نزدیکتره دنبال فاصله خونه هاشون یا نسبت فامیلیشون بگردید؟
بعضیا این مطالب رو نمیفهمن تا اینکه یه فتنه ای بشه و معلوم شه زاویه یعنی چی و نزدیکی و دوری معناش چیه. اما دیگه خیلی دیره برای فهمیدن.
دبیرستانی ها!!! ما برای شما راه حل ویژه ای داریم!!!
اگر نوع صحبت کردن افراد رو زیر نظر بگیریم میتونیم باورها و اعتقاداتی که در پس زمینه ذهن اونها وجود داره و باعث اینطور صحبت کردنشون شده رو ببینیم. این باورها هر چقدر هم که مخفیشون کنیم از گوشه های زبانمون در میرن. کسی که همه هم و غمش ارتباط با آمریکاست هرچقدر هم که تلاش کنه بر اقتدار ملی و عظمت داخلی تاکید کنه یه جایی از دهنش در میره که آمریکا با یک بمب میتونه تمام تاسیسات نظامی ما رو نابود کنه. یا یه گوشه ای میگه 5+1 یا به عبارت دیگر قدرتهای جهان به حق ایران.... یکی دیگه هم اگر بگردیم لابلای صحبتای ساده ش جملاتی پیدا میشه که نیازی نیست به اصرار بگه من با تکیه به خدا عزت دارم. یک کلمه میگه آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. یا علنا و صریحا اعلام میکنه اگر غلطی از اسرائیل سر بزند تل آویو و حیفا را با خاک یکسان میکنیم. این باور ها از لابلای صحبت ها به راحتی بیرون کشیده میشه.
این باورها رو اگر بتونیم دستمون داشته باشیم میتونیم بفهمیم آدما با خودشون تناقض دارن یا نه؟ آخه نمیشه از یه طرف بگیم آمریکا هیچ غلطی نمیکنه از طرف دیگه بگیم آمریکا کدخدای دهکده است. چه طور کدخداییه که غلطی ازش بر نمیاد؟ پس یکیش برای مصرف داخلیه. یا اینکه خود طرف هم خبر از تناقضش با خودش نداره.
از طرف دیگه میتونیم افراد مختلف رو باهم مقایسه کنیم. یعنی ببینیم باور های این دونفر باهم چه قدر فاصله داره؟ اگه یکی میگه اشتغال مسئله اصلی زنان نیست بلکه خانواده مسئله اصلیه. و یکی دیگه میگه اشتغال با فعالیت های زن در خانواده چه تعارضی داره؟ معلومه که باهم اختلاف دارن. اگه یکی میگه عدالت بدون توسعه توزیع فقره پس توسعه مهمتره. و یکی دیگه میگه توسعه بدون عدالت سرمایه داری غربیه پس عدالت مهمتره. معلومه که باهم اختلاف دارن.
البته تحلیل، همیشه درست از آب در نمیاد. غلط هم داره. اما اگه تعدادش بالا بره هم درصد خطاش کمتر میشه هم تراکمش احتمال صحیح شدنش رو بالا میبره. مثلا شما شخصیت یک وزیر فرهنگ رو زیر ذره بین میگذارید. در تحلیل اول دچار تناقض میشید. در تحلیل دوم جنبه منفی قضیه تقویت میشه. در تحلیل سوم تناقض اول براتون حل میشه. وزیر برای پیشبرد کار خودش باید یکی به نعل بزنه و یکی به میخ. در تحلیل چهارم و پنجم و ... به این نتیجه میرسید که صد درصد دنبال اهداف نظام نیست. یعنی با تحلیل های مختلف از یک موضوع احتمال خطا رو نزدیک به صفر می کنید.
نمیدونم شده تا حالا گیر کنید بین یه عده آدمی که میدونید فکرشون غلطه اما نمیدونید کجاش؟
از این روش استفاده کنید احتمالا میفهمید کجاش.